قرآن شناسى از ديدگاه امام خمينى(ره)

منبع:روزنامه جوان
اين كتاب بزرگ الهى كه از عالم غيب الهى و قرب ربوبى نازل شده. . . از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقه الهيه است. اين مطلبى است كه امام خمينى در كتاب آداب الصلواه عنوان كرده اند. قرآن شريف به قدرى جامع، لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران مى ماند.
اين، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسمانى است، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيت دعوت و اخبار از مغيبات و احكام و اتقان تنظيم عايله و امثال آن، كه هر يك مستقلا اعجازى فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه مى توان گفت اين كه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براى اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك مى كردند و جهات مهم ترى كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالى تر بود اعراب آن زمان درك نكردند. الان نيز آنهايى كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيه و بيانيه چيزى از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند.
قرآن يك سفره گسترده اى است كه همه از آن استفاده مى كنند، منتها هر كس به وضعى استفاده مى كند.
آن براى رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عايله بشرى از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدى (ص) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند. اين صحيفه الهيه، كتاب احياى قلوب به حيات ابدى علم و معارف الهيه است. اين كتاب خداست و به شئون الهيه جل و علا دعوت مى كند.
اهداف و مقاصد نزول قرآن ما بايد مقصود از تنزيل اين كتاب را قطع نظر از جهات برهانى، كه خود به ما مقصد را مى فهماند، از خود كتاب خدا اخذ كنيم. صاحب كتاب مقصد خود را بهتر مى داند. اكنون به فرموده هاى اين مصنف راجع به شئون قرآن نظر مى كنيم.
قرآن خود مى فرمايد: ذالك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين.
واين كتاب را كتاب هدايت خوانده است. مى بينيم در يك سوره كوچك چندين مرتبه مى فرمايد: ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر. كه مى فرمايد «وانزلنا اليك الذكر تبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون.» و درر ايى ديگر مى فرمايد: كتاب انزلناه مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوالالباب. (سوره ص آيه۲۹) بدان كه اين كتاب شريف، چنانچه خود بدان تصريح فرموده، كتاب هدايت و راهنماى سلوك انسانيت و مربى نفوس و شفاى امراض قلبيه و نوربخش سير الى الله است.
بالجمله، خداى تبارك و تعالى به واسطه سعه رحمت بر بندگان، اين كتاب شريف را از مقام قرب و قدسى خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به اين عالم ظلمانى و سجن طبيعت رسيده و به كسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، براى استخلاص مسجونين در اين زندان تاريك دنيا رهايى مغلولين در زنجيرهاى آمال و امانى و رساندن آنها از حضيض نقص و ضعف و حيوانيت به اوج كمال و قوت و انسانيت.
مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحيفه نورانيه مى فرمايد: هدايت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدايت به طريق مستقيم است.
بايد انسان به تفكر در آيات شريفه مراتب سلامت را از مرتبه دانيه آن، كه راجع به قواى ملكيه است تا منتهى النهايه آن كه حقيقت قلب سليم است. . . به دست آورد و سلامت قواى ملكيه و ملكوتيه گم شده قارى قرآن باشد، كه در اين كتاب آسمانى اين گم شده موجود است و بايد با تفكر آن را استخراج كند. هيچ جا بهتر از قرآن نيست. هيچ مكتبى بالاتر از قرآن نيست. اين قرآن است كه ما را هدايت مى كند به مقاصد عاليه كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمى دانيم.اتصال معنويت به ماديات و انعكاس معنويت در همه جهات ماديت از خصوصيات قرآن است كه افاضه فرموده است.
قرآن در عين حالى كه يك كتاب معنوى، عرفانى و آنطورى است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرييل امين هم نمى رسد، در عين حال يك كتابى است كه تهذيب اخلاق مى كند، استدلال هم مى كند، حكومت هم مى كند، و وحدت را هم سفارش مى كند و قتال را هم سفارش مى كند آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالى در راس همه امور اين معناست.
اگر تزكيه گفته شده و دنبالش تعليم گفته شده است، براى اين است كه نفوس تا تزكيه نشوند نمى توانند برسند.
از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت و بالجمله، كيفيت سير و سلوك الى الله است.
قرآن و كتاب هاى حديث، كه منابع احكام و دستورات اسلام است با رساله هاى عمليه كه توسط مجتهدين عصر و مراجع نوشته مى شود، از لحاظ جامعيت و اثرى كه در زندگى اجتماعى مى تواند داشته باشد به كلى تفاوت دارد نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادى آن، از نسبت صد به يك هم بيشتر است.
كتابى است كه آدمى بايد از اينجا تا آخر دنيا و تا آخر مراتب حركت بكند، يك همچو كتابى است كه هم معنويات انسان را درست مى كند و هم حكومت را درست مى كند، همه چيز توى قرآن هست.
قرآن كتاب تعمير ماديات نيست. همه چيز است. انسان را به تمام ابعاد تربيت مى كند، ماديات را در پناه معنويات قبول دارد ، و ماديات را تبع معنويات قرار مى دهد. ما يك همچو كتابى داريم كه مصالح شخصى، مصالح اجتماعى، مصالح سياسى، كشوردارى و همه چيزها در آن هست. قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است.
انگيزه بعثت بسط اين سفره در بين بشر از زمان نزول تا آخر است اين يكى از انگيزه هاى كتاب است و انگيزه بعثت است.
بعث اليكم رسولى را كه تلاوت مى كند بر شما قرآن را، آيات الهى را، ويزكيهم و يعلمهم الكتاب الحكمه اين شايد غاين اين تلاوت باشد، تلاوت مى كند براى تزكيه و براى تعليم و براى تعليم همگانى، تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است. پس انگيزه بعثت نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا كنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه نفوس مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.
انگيزه نزول اين كتاب مقدس اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فكرى خودشان استفاده كنند.

مهجوريت قرآن و راه هاى رهايى از آن

اكنون ببينيم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهى و ماترك پيامبر اسلام - صلى الله عليه و آله و سلم. مسايل اسف انگيزى كه بايد براى آنها خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت على(ع) شروع شده است.
خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيله اى كردند براى حكومت هاى ضد قرآنى و مفسران حقيقى قرآن و آشنايان به حقايق را با بهانه هاى مختلف و توطيه هاى از پيش تهيه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقيقت، قرآن را، كه براى بشر تا ورود به حوض، بزرگترين دستور زندگانى مادى و معنوى بوده و هست از صحنه خارج كردند و هر چه اين بنيان كج به جلو آمد، كجى ها و انحراف ها افزون شد.
تا آنجا كه قرآن كريم را كه براى رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلكه عايله بشرى، از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدى تنزل كرد، كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليده علم الاسماء را از شر شياطين و طاغوت ها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حكومت را به دست اولياء الله معصومين، عليهم صلوات الاولين و الاخرين بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويى نقشى براى هدايت ندارد. . . و مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل، قرآن، اين كتاب سرنوشت ساز، نقشى جز در گورستان ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگى آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلى از صحنه خارج شد.
اى قرآن، اى تحفه آسمانى و اى هديه رحمانى! تو را خداى جهان براى زنده كردن دل هاى ما و باز كردن گوش و چشم توده مردم فرستاد، تو نور هدايت و رهنماى سعادت ما هستى تو ما را از منزل حيوانى مى خواهى به اوج انسانى وجود رحمانى برسانى،افسوس كه آدميزادگان قدر تو را ندانسته و پيروى تو را فرض خود نشمردند، اسفا كه قانون هاى تو در جهان عمل نشد تا همين ظلمتخانه و جايگاه مشتى وحشيان و درندگان كه خود رامتمدنين جهان مى دانند، رشك بهشت برين شود و عروس سعادت در همين جهان در آغوش همه درآيد.
اسلام همه چيز براى مسلمين آورده است، همه چيز، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكرده ايم و مسلمين مهجورش كردند يعنى استفاده اى كه بايد از آن بكنند نكردند.
قرآن و اسلام مهجور و مظلوم اند، براى اينكه مهجوريت قرآن و مهجوريت اسلام به اين است كه مسايل مهم قرآنى و مسايل مهم اسلامى يا به كلى مهجور است يا برخلاف آنها بسيارى از دولت هاى اسلامى قيام كرده اند. بر قرآن آموز و آنكه از قرآن بهره مى بردلازم است كه يكى ديگر از آداب مهمه را به كار بندد تا استفاده حاصل شود و آن رفع موانع است كه ما از آنها تعبير مى كنيم به حجب بين مستفيد قرآن. اين حجابها بسيار است كه ما به بعض از آنها اشاره مى نماييم. از حجاب هاى بزرگ، حجاب خودبينى است كه شخص متعلم، خود را به واسطه اين حجاب مستغنى بيند و نيازمند استفاده نداند. اين از شاهكارهاى مهم شيطان است كه هميشه كمالات مرهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه كه دارد راضى و قانع كند و ماوراى آنچه پيش اوست، هر چيز را از چشم او ساقط كند. مثلا اهل تجويد را به همان علم جزيى قانع كند و آن را در نظر آنها جلوه هاى فراوان دهد و ديگر علوم را از نظر آنها بيفكند و حمله قرآن را پيش آنها به خود آنها تطبيق دهد و آنها را از فهم كتاب نورانى الهى و استفاده از آن محروم كند و اصحاب ادبيت را به همان صورت بى مغز راضى كند و تمام شئون قرآن را در همان كه پيش آنهاست نمايش دهد.
اهل تفاسير به طور معمول را سرگرم كند به وجوه قرايات و آراى مختلف از باب لغت و وقت نزول و شان نزول و مدنى و مكى بودن و تعداد آيات و حروف و امثال اين امور. . . شخص مستفيد بايد تمام اين حجب را خرق كند و از ماوراى اين حجب به قرآن نظر كند و در هيچيك از اين حجاب ها توقف نكند كه از قافله سالكان الى الله باز ماند و از دعوت هاى شيرين الهى محروم شود.
يكى ديگر از حجاب هايى كه مانع از استفاده از اين صحيفه نورانيه است، اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسرين نوشته يا فهميده اند، كسى را حق استفاده از قرآن شريف نيست. و تفكر و تدبر را به تفسير به راى كه ممنوع است، اشتباه نمودند و به واسطه اين راى فاسد و عقيده باطله، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عارى و قرآن را به كلى مهجور نموده اند در صورتى كه استفادات اخلاقى و ايمانى و عرفانى به هيچ وجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به راى باشد.
يكى ديگر از حجب كه مانع از فهم قرآن شريف و استفاده از معارف و مواعظ اين كتاب آسمانى است، حجاب معاصى و كدورات حاصله از طغيان و سركشى نسبت به ساحت پروردگار عالميان است كه قلب را حاجب شود از ادراك حقايق.
از حجب غليظه، كه پرده ضخيم است بين ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنياست كه به واسطه آن قلب تمام هم خود را صرف آن كند و وجهه قلب يكسره دنيوى شود و قلب به واسطه اين محبت از ذكر خدا غافل شود و از ذكر و مذكور اعراض كند. هرچه علاقه مندى به دنيا و اوضاع آن زيادت شود، پرده و حجاب قلب ضخيم تر گردد.
مادامى كه انسان در حجاب خود هست نمى تواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن، نور است، نور را كسانى كه در حجاب هستند پشت حجاب هاى زياد هستند، نمى توانند ادراك كنند. گمان مى كنند كه مى توانند اما نمى توانند. تا انسان از حجاب هاى بسيار ظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است، تا گرفتار خودبينى هاست، تا گرفتار چيزهايى است كه در باطن خود ايجاد كرده است از ظلماتى كه بعضى ها فوق بعض است، لياقت پيدا نمى كند انسان كه اين نور الهى در قلب او منعكس شود.

راه هاى ترويج قرآن (اصول ترويج قرآن)

يكى از وصاياى رسول اكرم (ص) وصيت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معانى و اسرار آن بيش از آن است كه به فهم قاصر ما درست آيد و آنچه از اهل بيت عصمت -عليهم السلام - درخصوص آن وارد شده است در اين اوراق نگنجد و ما به بعض آن قناعت مى كنيم. فرموده: قرآن عهد خداوند است به سوى بندگان همانا سزاوار است كه هر فرد مسلمانى در هر روز به آن عهد نظر كند و از آن پنجاه آيه قرائت كند.
فرمود حضرت سجاد عليه السلام- كه آيات قرآن خزانه هايى است، پس هر وقت گشوده شد خزانه اى، سزاوار است كه نظر كنى در آن. و در اخبار رجوع به آن و تدبر در معانى آن بسيار وارد است و در حديث است كه: مومنى كه قرائت قرآن كند در حال جوانى، داخل شود قرآن به گوشت و خون او و او را خداوند با سفراى كرام نيكوكار قرار دهد و قرآن پناه اوست در قيامت و در محضر حق گويد: خداوندا هر عاملى اجر عملش را گرفت غير از عامل به من، پس بهترين عطاياى خود را به او برسان. پس خداى تعالى به او بپوشاند دو حله از حله هاى بهشتى و بر سر او تاج كرامت نهد. پس خطاب شود: آيا راضى شدى قرآن عرض كند: من اميد بيشتر داشتم پس امن و امان را به دست راست او دهند و حذر را به چپ. پس داخل بهشت شود و به او گفته شود قرائت كند و بالا بيا درجه اى پس به قرآن خطاب شود: آيا او را به مقامات رساندم و تو راضى شدى عرض كند آرى فرمود حضرت صادق - عليه السلام - كه كسى كه قرآن را بسيار قرائت كند و با او عهد تازه كند به مشقت كشيدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرمايند و از اين حديث شريف معلوم مى شود كه مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه در اعماق قلب انسان تاثير كند.و از آداب لازمه قرائت قرآن، كه در تاثير در قلوب سمت ر كنيت دارد و بدون آن هيچ عملى را قيمتى نيست، بلكه ضايع و باطل و موجب سخط الهى است، اخلاص است كه سرمايه مقامات اخرويه و راس المال تجارت آخرت است. در اين باب نيز در اخبار اهل بيت (ع) سفارش بليغ شده است از آن جمله آن است كه جناب كلينى، حديث كند: قاريان قرآن سه گروه اند: يكى آنان كه قرائت قرآن را سرمايه معيشت اتخاذ نمودند و به واسطه آن از ملوك حقوق و شهريه گيرند و بر مردم تقدم جويند و ديگر، آنان كه حفظ حروف و صورت قرآن كنند و تضييع حدود آن نمايند و او را پشت سر اندازند چنانچه سوار قدح خود را به پشت آويزد، خداوند زياد نكند اين قسم حمله قرآن را، و طايفه ديگر آنان هستند كه قرآن را تلاوت كنند و با دواى قرآن دردهاى قلب خود را علاج كنند.
از آداب قرائت، كه موجب تاثير در نفس نيز هست و سزاوار است كه شخص قارى مواظبت آن كند، ترتيل در قرائت است و آن، به طورى كه در حديث است، عبارت است از حد توسط بين سرعت و تعجيل در آن و تانى و فتور مفرط كه كلمات از هم متفرق و منتشر گردد گويد پرسيدم از حضرت صادق سلام الله عليه از قول خداى تعالى كه مى فرمايد: و رتل القرآن ترتيلا فرمود يعنى اظهار كن آن را اظهار كاملى و سرعت مكن در آن چنانچه در شعر سرعت مى كنى و متفرق مكن اجزاى آن را چون ريگهاى متفرق كه اجزايش با هم ملتيم نشود، ليكن قرائت كنيد كه تاثير در قلوب كند و دل هاى سخت شما را به فزع آورد و هم شما آخر سوره نباشد يعنى مقصود شما آن نباشد كه قرآن را در چند روز ختم كنيد و يا اين سوره را به زودى ختم نموده و به آخر برسانيد پس انسان كه مى خواهد كلام خدا را قرائت كند و به آيات الهيه قلب قاسى خود را مداوا كند و با كلام جامع الهى شفاى امراض قلبيه خود را بگيرد و با نور هدايت اين مصباح منير غيبى و اين نور را دريابد، بايد اسباب ظاهريه و باطنيه آن را فراهم كند و آداب صوريه و معنويه آن را فراهم كند، نه مثل آن كه اگر گاهگاهى هم تلاوت قرآن كنيم، علاوه بر آن كه از معانى و مقاصد آن و اوامر و نواهى و وعظ و زجر آن به كلى غافليم و گويى آياتى كه در آن ذكر اوصاف جهنم و عذاب اليم آن يا بهشت و كيفيات نعيم آن گرديده به ما ربطى ندارد و نعوذ بالله در خواندن كتاب قصه حضور قلب ما بيشتر و حواس ما جمع تر است از كتاب كريم خدايى - از آداب ظاهر آن نيز غفلت كنيم.
مطلوب در قرائت قرآن كريم آن است كه درقلب صورت آن نقش بندد و اوامر و نواهى آن تاثير كند، و دعوت آن جايگزين شود و اين مطلوب حاصل نشود مگر آن كه آداب قرائت ملحوظ شود مقصود از آداب آن نيست كه پيش بعضى قراء متداول شده است كه تمام هم و همت منصرف به مخارج الفاظ و تاديه حروف شود بلكه مقصود آدابى است كه در شريعت مطهره منظور شده است كه اعظم و عمده آنها تفكر و تدبر و اعتبار به آيات آن است.
يكى از آداب مهمه قرائت قرآن، كه عارف و عامى در آن شركت دارند، و از آن نتايج حسنه حاصل شود و موجب نورانيت قلب و حيات باطنى شود، تعظيم است و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگى و جلالت و كبرياى آن است.
ما همه قرآن شريف را مى دانيم كه از معدن وحى الهى براى تكميل بشر و تخليص انسان از محبس ظلمانى طبيعت و دنيا نازل شده است و وعده و وعيد آن همه حق صراح و حقيقت ثابته است و در تمام مندرجات آن شايبه خلاف واقع نيست، با اين وصف اين كتاب بزرگ الهى در دل سخت ما به اندازه يك كتاب قصه تاثير ندارد نه دلبستگى به وعده هاى آن داريم تا دل را از اين دنياى دنى و نشئه فانيه برگيريم و به آن نشيه باقيه بربنديم و نه خوفى از وعيد آن به قلب ما حاصل آيد تا از معاصى الهيه و مخالفت با ولى نعمت احتراز كنيم، اين نيست جز آنكه حقيقت و حقيقت قرآن به قلب ما نرسيده و دل ما به آن نگرويده.
از حضرت رسول، صلى الله عليه و آله، روايت شده كه هر كه فاتحه الكتاب را قرائت كند، ثواب قرائت قرآن به او مى دهند. و در روايت ديگر است كه مثل آن است كه تمام قرآن را قرائت نموده. . . از حذيفه بن يمان رضى الله عنه منقول است كه حضرت رسول خدا (ص) فرمود، خداى تعالى مى فرستد عذاب حتم مقضى را براى قومى، پس قرائت كند بچه اى از بچه هاى آنها در كتاب: «الحمدلله رب العالمين» چون خداى تعالى مى شنود چهل سال عذاب را از آنها مرتفع كند. و از ابن عباس منقول است كه در حالى كه ما نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم، ناگاه فرشته اى آمد و گفت بشارت باد تو را دو نورى كه به تو داده شده و به انبياى قبل از تو داده نشده آن دو نور فاتحه الكتاب و خواتيم سوره بقره است. كسى قرائت نكند هرگز حرفى از آن را مگر آنكه حاجت او مى دهم.

آثار انس با قرآن

تلاوت قرآن در واقع زمانى مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تاثير كند و باطن انسان صورت كلام الهى گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به اين فرموده آنجا كه مى فرمايد، جوان مومن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و اين كنايه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جايگزين گردد به طورى كه خود باطن انسان كلام الله مجيد و قرآن حميد گردد به اندازه لياقت و استعدادش.
كسى كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماى الهيه از كتاب تكوين و تدوين الهى، كم كم قلب او صورت ذكرى و آيه اى به خود گيرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آيت الله شود.
فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، حتى اگر شده با قرائت آن. و راهى از آن به سوى محبوب باز كن و تصور نكنى كه قرائت بدون معرفت اثرى ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براى تو و براى همه كس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با اين انگيزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آيد و شايد دستت گيرد.
جناب عارف بزرگوار و شيخ عالى مقدار ما مى فرمودند كه مواظبت بر آيات شريفه آخر سوره «حشر» از آيه شريفه يا ايها الذين امنو اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد تا آخر سوره مباركه با تدبر در معنى آنها در تعقيب نمازها خصوصا در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خيلى موثر است در اصلاح نفس.
كسى كه تفكر و تدبر در معانى قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقين رسد و اگر توفيق الهى شامل حالش شود، از آن مقام نيز بگذرد و هر يك از اعضاء و جوارح و قواى آن، آيه اى از آيات الهيه شود و شايد جزوات و جذبات خطابات الهيه او را از خود بيخود كند و حقيقت «اقرا و اصعد» را در همين عالم دريابد تا آن كه كلام را بى واسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو نايد آن شود.